آب ماهی
به روایت جهان شاه مقدسی، بهزاد اتحاد نژاد،
نعمت اللّه پناهی، شیرزاد قره قانی - بهروز قره قانی
6کیلومتر بعد ازرو ستای «چم کنگری» محلی ساکت وآرام به نام «آب ماهی» قرار دارد که با آینده ی درخشان روبه رواست، این محل را بدان سبب «آب ماهی» گفتهاند که دارای چشمه سا رهای بوده که در زمستانها آب گرم داشته، به همین خاطر ماهیها درآن فصل درآن جا تجمع میکردند. آقای جهان شاه مقدسی بوگر درباره ی تاریخ چه ی آب ماهی چنین میگو ید:
«ما در «دژکرد» زندگی میکردیم، مالکی داشتیم به نام «حاج محمد قلی ثانی پور» به ما ظلم میکرد، از مابیگاری میکشید، مااز دست ظلم او فرار کردیم، رفتیم به خسرو شیرین، یک تکه زمین از کسی به نام «مشهدی قلندر» گرفتیم، طبق قرار داد کاشتیم، محصولات مان را جمع آوری کردیم، تاپاییز شد.»
«سال 1337 (هش) بود، عمویم حسن خان بوگری به همراه برادرم جهان بخش رفتند به «کامفیروز» نزد سلیمان خان امینی، قرار داد زمین های «آب ماهی» را گرفتند، تصمیم گرفتیم تا بیل و کلنگ، وسایل، گاو و همه ی تشکیلات خودمان ر از «دژکرد» برداریم به این جا بیاوریم و مشغول به کار شویم. چهار الاغ را علف بار کردیم، با دو جفت گاو و خیش برداشتیم، آمدیم دراین جا که صحرا ی بیابان وخالی ازسکنه وآبادانی بود، هیچ آبادی و آثاری ازآدمی زاد دراین جا موجود نبود، در مسیر آمدن ما از «دژکرد» کسی به نام مسیح خان از ساکنین «چرکس» نیز باما رفیق شد، باهم آمدیم این جا بار اندازی کردیم، چادری برپا کردیم، پدرم نقشه ی جوی را ریخت. جوی مان خیلی طولانی است حدود 10 کیلومتر طول دارد.»
«در همان موقع خواستیم آبادی و خانه ی برپا کنیم، رفتیم در کنار چشمه ی معروف به «کوله ی آب ماهی» تا خانه بسازیم، عدهی مخالفت کردند و گفتند این جا دور است، مابه کار مان نمیرسیم. مسیح خان گفت برویم پیش مالک یک مبلغ پولی بگیریم، یا معافی بگیریم که این جا خیلی خرج و زحمت دارد. پدرم به اتفاق مسیح خان و همان عمویم حسن خان بوگری وعلی پناه پناهی دوباره رفتند به «کامفیروز» نزد سلیمان خان و اسداللّه خان امینی، همان قرار داد ی را که قبلا بین هم منعقد کرده بودند، محکم تر نمودند این بار مسیح خان هم شریک شد، دربرگشتنی مسیح خان رفت به طرف «دژکرد» تا وسایل و گاوهای خود را بیاورد. فردایش دو جفت گاو با علوفه آورد وشروع به کار کرد.»
«وقتی که تصمیمها قطعی شد، وهمه امید به ماندن دراین جا پیداکردند، شروع به خانه سازی نمودند، ما در یک روز با سنگ خالی یک خانه ی کوچک درست کردیم من سنگ میدادم، پدرم کار میکرد، در طی مدت دو روز خانه ی ما درست شد، رفتیم داخلش نشستیم، بدین ترتیب اولین خانه ی «آب ماهی» راپدرم ساخت، بعد از او عمویم حسن خان بوگری خانه ی برای خود بر پانمود. مالکها به رغم قرار داد ی که با ماداشتند، برای ما خانه نساختند. »
«در همان سال جوی راکشیدیم وچم را کاشتیم، قرار داد ما با مالکین این بود که مالکین برای رعیت خانه درست کنند، در عین حال رعیت هم بتواند برای خودش خانه بسازد، اگر چنان چه در وسط کار بین رعیت و مالک اختلاف پیش آمد، رعیت خواست از این جا برود، خانههای که خودشان درست کردهاند طبق نظر مصدق توسط مالک خریداری شود، امابه خانه های که مالک درست کرده است هیچ حقی نداشته باشند.»
«درخصوص حفر کانال هم مالک ازقرارهرمتر یک ریال به ما داد تا این جوی را در آوردیم، درموقع برداشت محصول، چند نفر ممیزی میآمد ند طبق نظر او از قرارهر صد من، 25 من مالیات میدادیم، پنج من برای حکم کدخدایی بود، 20 من مالک میبرد. کمکی که مالکین بهما کردند این بود که سال اول ازقرار هر صد من 10 من منال ازما گرفتند ،سال دوم 15 من، سال سوم 20 من و سال چهارم 25 من.»
« یکی دو سال ماسه چهار خانه دراین جا تنها بودیم، در سالهای بعد یک نفر از علی آباد «کامفیروز» آمد، یک چند نفر هم از عشایر ترک آمدند و دراین جاساکن شدند، یک 10 - 12 خانه شدیم. در5 سال اول در دره ی قدیم میان کرههای قدیمی به نام «آب ماهی علیا» زندگی میکردیم، بعد این محل تحت عنوان «آب ماهی سفلی» درست شد، آن محل اولی کلا متروک شد، حتی سنگ هایش را هم آبخیز داری برد تاجلو درههاراسیل بند کند.»
«درآن سالها ناامنی هم بود، غارت گران بویر احمدی وسایل مردم را میبردند، مایک روز رفتیم به «دژکرد» پیش یک سیدی به نام حاج سید عباس حسینی، اواولین ماشین را به «دژکرد» آورد ه بود، وقتی او از «دژکرد» آمد، ما هم باالاغها ی خودمان از دنبالش آمد یم تا نزدیکیهای آب ماهی، درنزدیکی های «دره ی همبانه» درهی است به نام «دره ی اشکی» بویر احمدیها در همان جا ماشین سید عباس را متوقف کرده و داغون کرده بودند. «در همان موقع چند تن از معامله گران «دژکردی» برای جمع آوری مطالبات شان به «کامفیروز» رفته بودند، موقع برگشتن، بویراحمدیها راه آن ها را گرفته، به همراه وسایل شان باخود بردند. یک نفرشان به نام " محمد حسین خان دژکردی " به بویر احمدیها میگوید که ما را نبر ید، بروید در این محل آب ماهی، یک مشت خر و قاطر هست، آنها بردارید و بار تان رابه وسیله ی آنها ببرید، بویر احمدیها گفته بودند: اینها بنده رانده هستند ،ما هفت شب و هفت روز بالای سر آن ها گرسنه به سر بردیم، رغبت نکردیم یک لقمه نان شان را بستانیم، حالا برویم خر و قاطرشان را برداریم؟ درمیان آنها شخصی به نام " محمد حسین خان ثانی پور " ازوابستگان محمد قلی ثانی پور - مالک «دژکرد» هم وجود داشته که چون آدم چاق و چله ی بود ه، بویراحمدیها خودش را آزاد کردند، اما و سایلش را بردند.»
«در سال 1342 (هش) تمام پاسگاههای «دژکرد» کارخودرا تعطیل کردند، گفتند «چون مملکت ترک آقایی شده، ما نمیتوانیم دربرابرآنها ایستادگی نماییم» پس ازاین که ترکها ازگرمسیر آمدند وبه طرف سرحد رفتند، دوباره پاسگاه سرجای خود برگشت.»
«در همین مواقع عدهی زیادی از همسایهها و شرکای ما گفتند: «این جا خیلی بیابان است و خطر دارد، لذادراین جانماندند، هر یک به طرفی رفت، ما با همان حسن خان عموی مان تک و تنها ماندیم، ماهم مجبور شدیم خانه و زندگی مان را به «دژکرد» ببریم، روزها میآمدیم دراین جازراعت گندم آب میدادیم، شبها هادوباره به «دژکرد» بر میگشتیم، زمستانها خیلی کاری به این جا نداشتیم، یک روز در حال آب زدن به مزرعه ی گندم بودیم، که دو نفر ترک، ازطایفه ی قره قانی دره شوری به نامهای سلیمان قره قانی ولطف اللّه قره قانی آمدند پیش حسن خان و گفتند: "ما هم میخواهیم بیاییم در این جا بمانیم " حسن خان که از تنهایی در رنج و خطر بود، قبول کرد، متعاقب آن چند خانوار ترک در این جا ساکن شدند، حسن خان گفت: من حاضرم کور بشوم، اما آب ماهی بیابان نشود.»
«ترکها می خواستند در آن محل قدیمی پهلوی ما بمانند، اما حسن خانبه آنها گفت: " باید در این محل جدید اُتراق کنید، زیرا اول و آخر همین محل جدید درست میشود " آنها خود یک نفر بنّا گرفتند، ازقراری روزی ده تومان مزد به بنا میدادند، شروع کردند به خانه سازی با گل و سنگ. در زمستا ن آن سال برف زیاد آمد، یک مریضی سختی هم پیش آمد، چنان که از اثر سرما و مریضی تعداد 5 - 6 نفر از ترکها مردند. ازجمله کسانی که درآن سال تلف شدند، اشخاصی به نام های خسروقره قانی، عطاخان قره قانی و زنی به نام " گشب بانوقره قانی " بودند .»
«تاسال 1346 ما ازبرنامه ی اصلا حات ارضی بی خبر بودیم، همان نسبت مالک و رعیت برقرا بود، در آن سال یک چند نفر شامل حاج نگهدار مظفری اللّه مراد خانی از اطراف «کامفیروز» آمدند، به ما گفتند: « شما گول خوردهاید، دولت زمینها را تقسیم کردهاست، حالا زمینها مال خودشما است، چرا باید به مالک مالیات بدهید؟!»
«تا آن موقع اکثر رعیتهای قدیم دراثر وجود مشکلات و نا امنی از «آب ماهی» رفته بودند، به جای آنها چند خانواده ی ترک ساکن شده بود ند، زمستان وسط برف بود که دونفر مهندس اصلاحات ارضی به نامهای توسلی ورفیعی به این جا آمدند و صورت برداری و آمارگیری نمودند، آن مهندسین گفتند: «سه دانگ از زمین تقسیم میشود ، 3 دانگ دیگر سهم خرده مالکی میماند.»
«بدین ترتیب املاک حاج امراللّه قره قانی تقسیم شد، املاک امینیها تقسیم نشدند. در آن سال وقتی که ما دیدیم پای مالکین بزرگ روی پوست خربوزه هست، از دادن مال الاجاره سرباز زدیم، مالکین هم کوتاه نیامدند، ابتدا ما را کتک زدند، سپس خودشان رفتند به پاسگاه «کامفیروز» ازما شکایت کردند، فرمانده پاسگاه «کامفیروز» کسی بود به نام محمد علی ادیبی که ما را احضار نموه واو هم مارا خیلی کتک زد، به دنبال آن تمام وسایل خانه و اموال و احشام مان را قیمت کرد وبه عنوان مال الاجاره به مالکها داد. بالاخره در سال 1350 اسناد اصلاحات ارضی املاک «آب ماهی» به دست ما رسید.»
کدخداهای روستای «آب ماهی» که درجهت عمران وآبادانی این محل کوشیدند، به ترتیب عبارت بودند از آقایان: حسن خان بوگری، یداللّه اتحادنژاد وایازقره قانی. این روستا امروزه دارای 45 خانوار با تعداد 231 نفر جمعیت میباشد، حدود 75 درصد این جمعیت ازطوایف ترک قره قانی می باشند، 25 درصد بقیه بوگر، دژکردی، سارانی و تنگ براقی هستند. حدود 5 - 6 خانواده ی سید "رضوی" از سادات «ساران»دراین روستا وجوددارند که بزرگ شان " سید برای خدا رضو ی " میباشد، اوانسان نیکوکار وخیر اندیش است .
اززمان تأسیس روستا تاکنون حدود 50 - 60 خانوار از این ده به «شیراز» مهاجرت کردهاند، آنها درآن جا خیلی خوب پیش رفت کردهاند، فرزندان شان درمصادر مهم امور دولتی ازقبیل قضاوت، ارتش، سپاه، ریاست بانک وآموزش وپرورش قرار گرفته اند. درمجموع تعدادکارمندانی که ازاین روستا پاگرفته ودرنواحی مختلف شهرستان واستان مشغول خدمت میباشند، به بیش از 45 نفرمی رسند. دونفر ازآنها به نامهای " شاپور اتحادنژاد " و " علی راستگو " دردور قبلی انتخابات شوراها، کاندید عضویت درشورای شهر «شیراز» بودند، که دربین 900 نفر، جزء 30 نفر اول قرارگرفتند .
روستای «آب ماهی» ازنعمت روشنایی برق، آب لوله کشی ویک باب مدرسه ی ابتدایی برخورداراست، دراین محل مسجد ساخته نشده است، قرار است که در مدخل ده یک باب حسینیه تأسیس گردد، زمین معین شده وبخشی عمده ازهزینه ی احداث ساختمان آن را شخصی به نام " عزیزاللّه رضازاده " به عهده گرفته است. هیأت عزاداری امام حسین (ع) با مسئولیت آقایان باباخان رحمنی نژاد ،عبدالقدیر کاکلی - سید رحیم رضوی امور عزداری ایام محرم را به عهده دارد .
روح جمعی - زندگی گروهی - این همه جا و این فشردگی جمعیت !
سیزده به در 1373 در آب ماهی